کد مطلب:90446 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:122

حق گرایی و پرهیز از باطل











«و لا یدخل فی الباطل و لا یخرج من الحق»

واژه ها

حق: راست، درست، یقین، عدل، داد، انصاف، نصیب، بهره، ملك و مال.

باطل: بیهوده، بی كاره نادرست، دروغ، ناحق جمع: اباطیل.

اصل الحق: المطابقه و الموافقه. و الباطل نقیضه و هو: ما لا ثبات له عند الفحص عنه.: حق ثابت كه انكار آن روا نباشد، موجود ثابت.

در اصطلاح اهل معانی: حكم مطابق با واقع است و آن بر اقوال، عقاید، ادیان و مذاهب اطلاق می گردد و مقابل آن باطل قرار دارد، اما صدق فقط در اقوال و مقابل آن كذب است.

حق در اصطلاح اصولی: اصولیان حق را بر دو قسم تقسیم كرده اند، حق خدا و

[صفحه 493]

حق بنده. حق خدا آن است كه اگر بنده آن را ساقط كند ساقط نشود و از میان نرود مانند نماز، روزه، حج، جهاد و غیره و اما حق بنده، با اسقاط او ساقط گردد، فاضل چلبی در حاشیه ی تلویح در باب محكوم به گوید: مراد از حق الله چیزی است كه در آن نفع عموم مراعات شده و به كسی اختصاص ندارد، مثل حرمت زنا و آن را برای اهمیتی كه دارد، به خدا نسبت دهند و مراد از حق عبد، چیزی است كه مصلحت و نفع خصوصی در آن باشد، چون حرمت مال غیر، در اینجا با اباحه ی مالك مباح می شود و در اینجا با اباحه ی زوج زن مباح نمی گردد.

حق در اصطلاح فقها: حق نوعی است، از سلطنت بر چیزی، متعلق به عین، چون حق التحجیر، حق الرهانه و حق غرماء بر تركه ی میت، یا متعلق به غیر عین، چون حق خیار متعلق به عقد، یا سلطنت متعلق به شخص، چون حق قصاص و حق حضانت، پس حق مرتبه ی ضعیفی از ملكیت است، بلكه نوعی ملكیت است و فرق بین حق و حكم در است كه حكم مجرد، جعل رخصت است، بر فعل چیزی یا ترك آن و حكم به ترتب اثر است بر فعل یا ترك.


صفحه 493.